زندگی می کنم و برایش دلیل هم دارم
دوست داشتن تــــــــــــــــــــــو …
بادی بذر تـو را در دلـــم انداخـــت و ُ رفــت
من مانـــده ام و ُ این ریشــه ی قطــور دلــدادگی
و هـــزار جــوانه ی شــکفته از یـادَت
راه کـه میروی عقـب میمــانـم …
نـه بــرای اینکــه نخواهـم با تو هم قــــدم باشـم …
میخواهـم پا جـــای پاهــایــت بگـــذارم …
میخواهـم رد پــایــت را هــیچ خــیابــانی در آغوش نکشـَـد …!!!
تــو تمـامـا” برای منی
من از قبل “باخته” بودم
“مچ انداختن”
بهانه ای بود؛
برای گرفتن دوباره ی “دست تو”
شاهرگم قید توست ، بزنم میمیرم …
هیچ رویایی به پای بیداریم با تو نمیرسد
خواب ها فقط خودشان را اذیت می کنند !
خوبان را باید روی چشم ها گذاشت …
کجایی ؟! چشم هایم بهانه ات را گرفته اند !
شمردن ستاره ها سخت نیست
اگر تو بگویی به اندازه ی ستاره های آسمان دوستم داری …
آنقدر دوستت دارم که
پروانه ها گیج می شوند
گل ها تعجب می کنند
و باران دلش آب می افتد !
تو که باشی بس است …
مگر من جز “نفس” چه میخواهم ؟
احتیاجی به تسبیح نیست
دستانت را که به من بدهی با انگشتانت ذکر “دوست داشتن” می دهم !
از تو دور بودن پر توقعم کرده …
حالا دیگر تمام تو را میخواهم تا بشوم ثروتمند ترین فرد روى زمین !
مرخصی ندارد
حتی وقت استراحت ندارد
حقوق و مزایا ندارد
بیمه ندارد
ترفیع و پست و مقام ندارد
استعفا یا اخراج شدن ندارد
بازنشستگی و از کار افتادگی هم ندارد
با این حال دوست داشتنی ترین شغل دنیاست ، عاشق تو بودن !
من قصه تو را تا ابد اینگونه آغاز میکنم :
یکی بود
هنوزم هست
خدایا همیشه باشد …
باران بهانه ی آسمان است
وقتی دلش برای تو تنگ می شود !
و مهربانیت از دور چه عجیب نزدیک است
حس میکنم جغرافیا ، دروغ تاریخ است …
به عشقت تا ته دنیا ، به جنگ هر کسی میرم
چه تقدیری از این بهتر ، که از عشق تو میمیرم ؟
هیچ جزر و مدی نمی تواند آشفته ام کند
وقتی سرم روی سینه تو بالا و پایین می رود !
بگذارید انشا بنویسم …
موضوع : علم بهتر است یا ثروت ؟
به نام خدا
هیچکدام ، فقط و فقط خود تو !
کل دنیا هم بگویند دوستم دارند فایده ندارد
اما دوستت دارم های تـــــــــــــو چه غوغایی می کند ؟!
بیا با هم رفت و آمد نکنیم !
مثلا وقتی می آیی نرو …
زندگی یعنی
همین که تو باشی و من دیوانه وار دوستت بدارم !
صندلیت را کنار صندلیم بگذار !
همنشینی با تو یعنی تعطیلی رسمی تمام دردها …
با تو می شود هر روز یک عمر زندگی کرد
و در فردای چشمانت باز به دنیا آمد !
دلبندم …
من دلم فقط روی دل تو بند می شود !
“تـــــــــــو” تنها یکیست آن هم تویی
من دیگران را “شما” خطاب می کنم !
دوستت دارم و پنهان کردن آسمان پشت میله های قفس آسان نیست !
لبخند که میزنی کمترین اتفاقی که می افتد
اختلال در تشخیص ماه های قمریست !
تمام حرف مجنون یک کلام است
“نفس” بی یاد “لیلایم” حرام است
عشق یعنی طوری نگاهت می کنم
که انگار تنها آدم دنیا هستی !
دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست
مرا شاد میکند و لبخند را به دنیایم هدیه میکند
حتی این روزها گاهی پرواز میکنم
من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز در این دنیا دوست دارم …
یاد تو پرچم صلحیست میان شورش این همه فکر !
به دلم نشستی ولی دو زانو !
معذب نباش ، برو عقب قشنگ تکیه بده
پاهاتم دراز کن ، این دل فقط جای توئه …
آنقدر که بودن تو را می خواهم ، بودن خود را نمی خواهم
چقدر زیباست این عشق ؛ محو تو شدن را دوست دارم
میخواهمت و این شاید ابتدای خودخواهیم باشد !
جهان که فاصله ای نیست !
تا ماه پیاده میروم اگر آنجا خانه ات باشد …
بین این همه ضمیر فقط یک “تـــــــــو” کافیست !
نقطه قوت تو نقطه ضعف منه :
بوسه هایت !
پاییز یا زمستان چه تفاوتی دارد ؟
حضورت ، صدایت ، نفس هایت
و گرمی دستانت بهاری میکند سرزمین مرا …
یک فرصت به من بده که غلط ببوسمت
و تمام طول سال را جریمه ام کن که از روی آن هزار بار تمرین کنم !
در میان گلها عطر یادت را می بویم …
آسمانی تر از آنی که به نوشتن درآیی !
هیس !!! ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ …
من ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ !
به سرت روسری آبی و صورت چون ماه …
آسمانی تر از این عشق چه دارد دنیا ؟
سجاد شهیدی
تمام زندگیم را
فدای “میمی”میکنم که آخر نامم میگذاری…!
فاطمه یوسفوند
چه دروغ بزرگیست که اینجا شهر پر جمعیتی ست!
تو که نیستی
اینجا هم خالی از آدم است…
لاله صاحبدل