دختره ﺗﻮ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﺍﮔﻪ ﺳﺮ ﻓﻠﺶ ﻣﻤﻮﺭﯼ ﺭﻭﺵ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﻭﯾﺮﻭﺳﯽ ﻣﯿﺸﻪ؟
ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ :
ﻭﯾﺮﻭﺳﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﻭﻟﯽ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﻃﻼﻋﺎﺗﺶ ﺑﺮﯾﺰﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ
مورد داشتیم
دختره هشت صبح جلو دانشگاه پارک دوبل میکرده بره بالا سر کلاس .
ساعت دوازده و نیم استاد از پنجره کلاس داد زده
نمیخواد پارک کنی,
کلاس تموم شد
منم حاضریتو زدم…
ﺩﯾﻮﺍﺭ بعضی ﺁﭘﺎﺭﺗﻤﺎﻥ ﻫﺎ یه ﺟﻮﺭﯾﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﺎ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﮐﺎﻧﺎﻝ ﺭﻭ ﻋﻮﺽ ﻣﯽﮐﻨﻪ
.
.
.
ماﻝ ﻣﺎ ﻋﻮﺽ ﻣﯽ ﺷﻪ
اونجا که خواننده میگه:
“باز منو کاشتی رفتی تنهام گذاشتی رفتی، دروغ نگم به جز من یکی دیگه داشتی رفتی”
اینقد شاده که ادم فکر میکنه خیانتم جذابه
ضدحال ترین موقع وقتی بود از راه مدرسه که برمیگشتی
تو کوچه ها بوی قرمه سبزی میومد
میرسیدی خونه میفمیدی ناهار املت دارین
تک زنگ چیست؟
.
.
.
.
با خبر شدن دو گدا از هم!!
تعارف زدن دخترا
– شیما جوووووون عشخم کیک میخولی؟
+ یه کوچولو اگه بدی عاچقتم
.
تعارف زدن پسرا
– ساندویچ میخوری گشنه ؟
+ اره
– بدبخت مفت خور
این فیلما که هستن وقتی فرزند خانواده تو اتاقشه مامان باباش میرن
در میزنن و تا بچه اجازه نده نمیرن تو اتاقش
اینا واقعین ؟ یا فتوشاپه ؟ یا خطای دید ؟
شماره های توی گوشیم ٩٩٪ بیخودنا
ولی حالا کافیه یکیو پاک کنم
فرداش مرگ و زندگیم دست همون یه نفره !
می خوای به یه نفر لطف کنی ؟
شب که خوابه یه بالشتو بگیر جلو کولر بیار بزار زیر سرش
بچه بودم بعضی وقتا به عروسکام انقد زُل میزدم تا مچشونو حین تکون خوردن بگیرم !
یه همچیم آدم خجسته و شیرین العقلی بودم من
مثل این شوفر اتوبوسا یه فلاسک چایی گذاشتم پایین میز کامپیوتر
همینطور که نگام به مانیتوره خم میشم میارمش بالا
انگار قراره ماشین از جلو بیاد !
یارو تا دیروز توی خونه شون نمیزاشتن چایی بخوره که یه وقت شب سیل نیاد
حالا به ما که رسیده میگه : قهوه ، فقط تلخ باشه پیلیززز
آدم باید یک تو داشته باشه که هروقت از همه چی خسته و ناامید بود بهش بگه :
مهم نیست که قشنگ نیستی ، قشنگ اینه که مهم نیستی بعد اونم قهر کنه پاشه بره پی کارش
بابا جمع کنید کاسه کوزتونو اعصاب ندارم !
عشق مثل بستنى سنتیه
البته فقط چون هوس کردم وگرنه قبلنا شبیه پاستیل بود !
بابام نصفه شب اومده میگه کولر روشن نمیکنیااااا ، بگو خب !
من :(
اردلان :|
خروس :|
دودکش :)
خدا به مرغ بال داد نه برای پرواز که برای کباب !
از تفریحات هر پدر و مادرى اینه که بگى کجات درد میکنه
و اونام واست علتشو تشخیص بدن !
قدیما یه آفتابه های مسی بود پرش که میکردی اینقد سنگین میشد
تا میومدی ورش داری دوباره یه دست دیگه توالت می کردی !
یکی از ترسای توی بچگیم این بود که آشغال که از پنجره ماشین میندازم بیرون
نره روی شیشه ی ماشین عقبی جلوی دید راننده را بگیره اونم بخوره به یه ماشین بعد آتیش بگیره و همه بترکن
یه همچین ذهن روان پریشی داشتم من !
مامانم : افطار چی میخوری ؟
من : مدرسان شریف
مامانم : چی ؟
من : مدرسان شریف
مامانم : کجا ؟
من : مدرسان شریف
بعد ۲ساعت میگم افطار چی درست میکنی مامان ؟
مامانم : بیست و نه دوتا شیش
از لقمان پرسیدند : ادب از که آموختی؟
گفت: مدرسان شریف :)
آهای اونایی که یکی دوستون داره : به جهنم !
ما رو همه دوس دارن
تا حالا شده نصف شب بری سر یخچال
و بدون اینکه چیزی بخوری زل بزنی به یخچال و بگی فقط اومدم خودتو ببینم ؟
من از صمیم قلب معتقدم که اون بیرون ، تو این فضای لایتناهی ، یه جایی ، تو یه کهکشانی ، یه سیاره ای هست
که توش نه جنگ هست نه ظلم نه فقر نه جهل نه غم نه آب نه اکسیژن نه موجود زنده
ﻫﻤﻪ ﻣﺎ یک ﺭﻭﺯ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺭﺍﻫﻲ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﻫﻤﺴﺮﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﻔﺖ :
یا ﻣﻦ ﻳﺎ ته دیگ سیب زمینی !
ﻭ ﭼﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻱ ﺳﺨﺘﻲ ﺳﺖ ﻟﺤﻈﻪ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮ
به این دو دسته افراد کار نداشته باشین ، طفلیا دست خودشون نیست :
یکی اونا که سوالی می پرسن که جوابش رو می دونن
و دومی اینا که طبقه اول تا همکف رو با آسانسور میرن !
ﻛﻼﻍ ﭘﺮ گنجشک ﭘﺮ ﻭﻟﻲ ﺗﻮ ﻧﭙﺮ
ﺑﻲ ﺯﺣﻤﺖ ﮔﻤﺸﻮ ﻋﺰﻳﺰﻡ
محمد بحرانی و همسرش مهناز خطیبی ، جناب خان عاشق احلام علاقه زیادی به خواندن ترانههای محلی جنوب ایران دارد. ترانههایی نظیر اشکله جونم، سلام ای ناخدا و… او لبو فروشی را از کودکی آغاز کرده و از بیست سالگی عاشق دختری به نام احلام شده است و طی این مدت هر هفته با خانواده به خواستگاری احلام میرود و هربار به دلیلی جواب منفی میگیرد.
جناب خان در کنار حمید فرخ نژاد و پسرش و رامبد جوان
جناب خان شخصیتی عروسکی است که ابتدا در مجموعه نمایش خانگی کوچه مروارید در نقش لبو فروش جنوبی و سپس در سری دوم مجموعه خندوانه به عنوان یک استندآپ کمدین ظاهر شد.
صدا پیشگی این عروسک به عهدهٔ محمد بحرانی و عروسک گردانی بر عهدهٔ مهدی برقعی و حامد ذبیحی میباشد. او علاقه زیادی به خواندن ترانههای محلی جنوب ایران دارد. ترانههایی نظیر اشکله جونم، سلام ای ناخدا و… او لبو فروشی را از کودکی آغاز کرده و از بیست سالگی عاشق دختری به نام احلام شده است و طی این مدت هر هفته با خانواده به خواستگاری احلام میرود و هربار به دلیلی جواب منفی میگیرد. او با فروش لبو توانسته ثروت زیادی به به دست آورد. بیشترین فروش وی در نمایشگاه کتاب تهران بوده که مردم بیش تر از کتاب به لبوهای او علاقه داشتهاند. او اصطلاحاتی برای خود دارد که بعضی از آنها عبارتند از: -میام براتا… -هه هه و… -یه همچین چیزایی برا خودم دارم.
“جناب خان” نام شخصیت عروسکی برنامه طنز خندوانه است که در مدت زمان کوتاهی توانست به یکی از محبوب ترین کاراکترهای این شبهای تلویزیون تبدیل شود.
شخصیت عروسکی جناب خان در خندوانه با صدا پیشگی محمد بحرانی این شبها طرفداران زیادی را به خود جلب کرده است، محمد بحرانی صداپیشه عروسک های محبوب و پرطرفداری مثل ببعی و آقوی همساده این بار با عروسک بنفش رنگی مهمانمان شد که این شبها با آوازهایش دل ملتی را شاد می کند.
محمد بحرانی (متولد ۱۳۶۰ در شیراز) صدا پیشه و بازیگر ایرانی است و با مهناز خطیبی ازدواج کرده است.
بحرانی دارای مدرک لیسانس بازیگری از دانشگاه تهران و مدرک کارشناسی ارشد کارگردانی از دانشگاه تربیت مدرس است. وی از سال ۱۳۸۰ وارد تلویزیون شد و اکثر کارهایش کودک و عروسکی بوده است. علاقهٔ بحرانی به نمایش عروسکی از جشنوارههای تئاتر عروسکی دانشجویی آغاز شد. او که در آن دوران چند کار در این حیطه داشت، با گذر زمان به این موضوع علاقهمند شد. در سال ۱۳۸۰ در همین حین مریم سعادت که داور یکی از این جشنوارهها بود کارِ وی پسندید و از او برای کار در یک برنامهٔ تلویزیونی دعوت کرد. از همانجا بود که فعالیت او در این مسیر جدی شداکثر کارهای وی از سال ۱۳۸۰ که او وارد تلویزیون شده در ژانر کودک و کارهای عروسکی بوده است.
از جمله کارهای بحرانی پیش از ورود به مجموعهٔ کلاهقرمزی مجموعههای استاد همهچیدون، شهر کودکان بود. از دیگر کارهای او میتوان به مجموعهٔ «با ما کاش باشی» اشاره کرد که وی در این مجموعه صداپیشهٔ عروسک آقاشجاع است.
آشنایی محمد بحرانی با گروه کلاهقرمزی در ابتدا به واسطهٔ همکاری مشترک وی با ایرج طهماسب و حمید جبلی در فیلم «رفیق بد» بود؛ ولی در اصل از طریق امیر سلطاناحمدی، عروسکگردان پسرعمه زا، که در کلاهقرمزی ۸۸ حضور داشت و یکی از دوستان بحرانی بود به گروه معرفی شده است. این بازیگر در یکی از آخرین فعالیتهای هنری خود صدا پیشهٔ عروسک جناب خان در برنامهٔ خندوانه به کارگردانی رامبد جوان حضور داشته است.
گپ ما را با بحرانی بخوانید تا از جادوی جناب خان بیشتر بدانید.
چه اتفاقی افتاد که جناب خان وارد دنیای آدم ها شد؟
ماجرای جناب خان از کوچه مروارید شروع شد؛ یک سریال زنده عروسکی که برای شبکه نمایش خانگی تهیه و تولید شده. سعید سالارزهی هم تهیه کنندگی کل کار و کارگردانی سری اول را به عهده داشته.
جناب خان و رامبد جوان که در این سریال اسمش آقای محترم است، با هم بازی دارند. به همین دلیل هم جناب خان به خندوانه دعوت شد و این شد که می بینید.
ایده لحن جناب خان و لهجه آبادانی که برایش انتخاب شده از کجا شکل گرفت؟ اصلا چطور به این نتیجه رسیدید که این مدل حرف زدن به سروشکل جناب خان بیشتر می آید؟
در شروع کوچه مروارید یک اتاق فکر تشکیل شد و من هم یکی دو جلسه در آن حضور پیدا کردم. آنجا چند نفری به این نتیجه رسیدیم که جناب خان می تواند یک کاراکتر جنوبی باشد، چون جنوبی ها آدم های باحالی هستند و اتفاقاتی که کنارشان می افتد، خوش ریتم و جذاب است.
مدت زیادی از آن جلسات گذشت تا اینکه محمد نادری که در سریال شمعدونی هم بازی کرده (بازیگر نقش هوشنگ مظاهری)، سری دوم کوچه مروارید را کارگردانی کرد.
نوشتن عمده متن های سری اول و دوم هم به عهده خودش بود، اما در نتیجه همان اتاق فکر بود که در نهایت به یک شخصیت جنوبی لبوفروش به نام جناب خان رسیدند. هدیه هاشمی هم طراحی عروسک را به عهده داشته که حسابی از او ممنونیم.
بین جنوبی بودن و لبو فروش بودنش ارتباطی هست یا دلیل دیگری داشت که این شغل را برایش انتخاب کردید؟
نه، قرابت خاصی با هم ندارند. شاید اگر می خواستیم سراغ اولین پیشنهاد برویم یا سمبوسه فروش بود یا فلافل فروش، اما نمی خواستیم سراغ تصاویر تکراری از جنوب برویم.
تکیه کلام ها و دیالوگ های جناب خان چقدر حاصل متن است و چقدر نتیجه بداهه پردازی و خلاقیت فردی خودتان؟
طبیعتا کوچه مروارید یک متن از پیش نوشته داشت و قصه ها براساس متن پیش می رود. اما در خندوانه این شکلی نیست و محصول بداهه پردازی و ایده هایی کلی است که هر کدام از ما قبل از برنامه با خودمان سر برنامه می بریم.
خود من از بچگی در شیراز و با جنوبی ها بزرگ شدم و خانه مان در محله ای بود که خیلی از کسانی به خاطر جنگ از خوزستان و کلا جنوب مجبور به مهاجرت شده بودند در آنجا زندگی می کردند.
همه دوستان من در آن دوران، اکثرا خوزستانی و تک و توکی هم بوشهری یا از سایر شهرهای جنوب بودند. من اصولا با فرهنگ آنها بزرگ شدم، یعنی به نظر خودم همان قدر که شیرازی هستم همان قدر هم جنوبی هستم
در نتیجه بخشی از چیزهایی که الان می بینید از گذشته من به این کاراکتر اضافه شده.
چرا از بین عروسک ها یا به اصطلاح ماپت های کوچه مروارید، این جناب خان بود که برای ورود به «خندوانه» انتخاب شد؟
به نظرم خندوانه بیشتر برنامه بزرگسالان است. درست است که طیف سنی ندارد و بچه ها هم می بینند و با بعضی بخش هایش ارتباط برقرار می کنند، ولی عروسک بزرگسال در آن مجموعه، جناب خان بود.
هرچند، تعدادی عروسک بزرگسال دیگر هم وجود داشت، ولی نقششان کم بود. البته شاید رامبد بهتر بتواند به این سوال جواب بدهد. همان جا در پشت صحنه کوچه مروارید، شوخی هایی درآمد که الان جلو صحنه خندوانه استفاده می شود؛ مثلا شوخی با اسم رامبد و اینکه چقدر این اسم برای جناب خان عجیب است.
درواقع، تصمیم از پیش تعیین شده ای نبود. مجموعه این شوخی ها باعث شد گروه و خود رامبد به این نتیجه برسند که این عروسک در خندوانه جواب می دهد.
دلایل فرعی هم برای ورود جناب خان به خندوانه وجود داشت؟ مثلا اینکه با مطرح تر شدن این عروسک، به فروش کوچه مروارید در شبکه نمایش خانگی کمک شود.
نه، این حرکت برنامه ریزی شده نبود. به نظرم رامبد به قدری روی برنامه اش حساس هست که نخواهد به خاطر چنین چیزی، عروسکی را وارد خندوانه کند، ولی اگر به فروش کوچه مروارید هم کمک کند، اتفاق خوبی است.
عادل فردوسی پور و جناب خان
واقعا خودمان هم از اول نمی دانستیم حضور جناب خان در خندوانه چه سرنوشتی خواهد داشت.
بچه ها (ذبیحی و برقعی) اینجا شاهد هستند که اول گفتیم با یک روز و یک برنامه شروع کنیم تا ببینیم اصولا عروسک در برنامه ای که اصلا برای عروسکی بودن طراحی نشده، جواب می دهد یا نه. ممکن بود جناب خان بیاید و خیلی زود هم مجبور شود از برنامه برود.
بده بستان هایی که بین جناب خان و سروش صحت در خندوانه وجود دارد، چقدر حاصل بداهه پردازی و واکنش هر دو طرف در لحظه است؟ خصوصا اینکه هر دو در کوچه مروارید با هم بازی داشته اند.
الان استندآپ کمدین هایی که به خندوانه می آیند، داستانشان را هم با خودشان می آورند؛ یعنی کسی پیش زمینه ای مشخص نمی کند و متنی برایشان نمی نویسد.
به جناب خان هم از ابتدا این جوری نگاه شد، یعنی استندآپ کمدینی که خودش از بیرون می آید و خودش هم قرار است یک کارهایی بکند. به جز اینکه استندآپ کمدین است، خب گاهی وقت ها بین تماشاگران هم می نشیند، ولی ما متنی نداریم.
گاهی که لازم باشد ما یک چیزهایی را با رامبد هماهنگ می کنیم. گاهی هم که دوست داریم رامبد واکنش آنی از خودش نشان بدهد، هماهنگ نمی کنیم. درواقع به او می گویم رامبد یک چیزهایی هست که می خواهم توی صحنه با آنها روبه رو بشوی.
این اتفاقات غیرمنتظره ای که می گویید دقیقا چیست؟ مثلا حرف زدن با مهمانان برنامه یا اظهارنظر کردن وسط حرف هایشان؟
طبیعتا معلوم نیست مهمانان چه خواهند گفت و ما نمی دانیم جریان چیست. واقعا می شود گفت آنچه برای جناب خان در خندوانه اتفاق می افتد در لحظه اتفاق می افتد. البته ممکن است ما یک خط کلی داشته باشیم؛ مثلا می گوییم که امروز جناب خان دماغش را عمل کرده است.
احتمالا جنس و تیپ شخصیتی مهمانان برنامه هم تاثیر خودش را دارد.
طبیعی است. اتفاقا شاید گاهی با مهمانانی که این قدر جدی هستند که ممکن است فضای برنامه را خیلی جدی کنند، حضور جناب خان بتواند کمک کند.
رامبد جوان تا چه حد در مدیریت اتفاقاتی که جناب خان به آنها سمت و سو می دهد، نقش دارد؟
اولا که رامبد واقعا آدم باهوش و باحالی است و حسابی هم کارش را بلد است؛ یعنی یک فضای امن و دوست داشتنی را در پشت صحنه برنامه خندوانه برای ما ایجاد کرده.
خیلی راحت هستیم؛ فضا آرام و خوب است و در مورد ایده هایی که مطرح کرده ایم، هیچ وقت توی ذوق مان نخورده. حتی اگر موافق یک ایده ای نباشد، این قدر باحال نه می گوید که ما راحت قبول می کنیم از آن استفاده نکنیم.
خدا را شکر به ما اعتماد کرده و همان طور که گفتید چون برنامه زنده نیست، اگر هم اشکالاتی در اجرا وجود داشته باشد در تدوین درست می شود.
تا حالا پیش آمده خودتان از حرفی که جناب خان زده به خنده بیفتید؟
راستش زیاد سر ضبط خنده ام نمی گیرد، چون همزمان مجبورم روی چند چیز متمرکز باشم.
از طرفی دو تا ساز هست که خودم می زنم، بعد یک میکروفون روبه رویم هست که باید حواسم به آن هم باشد و باید عروسک را هم روی مونیتور ببینم، از طرف دیگر باید واکنش تماشاگران را جدا از قاب مونیتور ببینم و باید فکر کنم قصه چیست.
گاهی باید به حرکت های در لحظه بچه ها (ذبیحی و برقعی) هم یک صدایی اضافه بشود.
واقعا سخت است که بخواهید همزمان روی این همه موضوع متمرکز باشید.
البته امیر سلطان احمدی درواقع مشاور فکری جناب خان در برنامه خندوانه است و جزء بچه های اتاق فکر و نویسندگان کوچه مروارید هم بوده.
در خندوانه هم خیلی مواقع کنار من نشسته و یکدفعه یک چیزی توی گوشم گفته که این را بگو یا آن را بگو … جدا از این، خیلی وقت ها، اگر از روز قبل چیزی به ذهنم برسد، حتما با امیر مشورت می کنم.
کاراکترهای عروسکی محبوبی که تا امروز صداپیشگی شان را به عهده داشته اید اگر در تیم کسانی مثل ایرج طهماسب، حمید جبلی، مرضیه برومند یا رامبد جوان نبودند، به نظرتان باز هم همین قدر امکان دیده شدن داشتند و به قولی گل می کردند؟
به نظرم در مجموعه ای مثل کلاه قرمزی سابقه ای که پشت ساخت برنامه هست و حرفه ای بودن کسانی که در صدر این کار قرار دارند مثل آقایان طهماسب و جبلی و خانم محبوب، قطعا خیلی تاثیرگذار است.
هر عروسکی که به این مجموعه اضافه می شود درواقع یک شانس تازه است، ضمن اینکه یخ تماشاگر قبلا با این مجموعه آب شده و همه منتظر هستند اتفاق خوبی شکل بگیرد.
این موضوع در مورد کار با رامبد جوان و خندوانه هم به همین شکل است. اینکه مردم مجموعه ای را دوست داشته باشند، قطعا به عروسک های تازه وارد کمک می کند.
«محمد بحرانی و همسرشان مهناز خطیبی» میهمان رادیو ایران شدند و گفت و گوی صمیمانه ای در ویژه برنامه کوی نشاط داشتند…
محمد بحرانی (صداپیشه ببعی و آقای همسایه):
زندگیمان پر از عروسک است…
ثمره ازدواج ما، خوشبختی و آرامش است. فرزندی نداریم ولی از ابتدای زندگی عروسک های زیادی همراهمان بودند….
بحرانی، از آقای همساده و ببعی می گوید…
شخصیت ببعی از سال ۹۰ و آقای همساده از سال ۹۱ به مجموعه کلاه قرمزی اضافه شد، معمولاً روند بوجود آمدن شخصیت ها ابتدا با شکل گیری آنها در ذهن آقای طهماسب صورت می گیرد و پس از آن توسط خانم محبوب ساخته می شود و بعد از آن مراسم جالب رونمایی از آن شخصیت برگزار می شود.
عروسک گردانی از بازیگری بسیار سختر است…
بحرانی می گوید: کار عروسک گردانی از بازیگری بسیار سختر است، و سختی آن در این است که بازیگر باید تمام بازی خود را تنها از طریق صدا به مخاطب منتقل کند.
مهناز خطیبی (عروسک گردان دیوی):
در کلاه قرمزی دیالوگ ها بداهه شکل می گیرد…
عروسک گردانی و صداپیشگی هر دو کار پیچیده و سختی است، مخصوصاً وقتی دیالوگ ها در لحظه گفته می شود، در کلاه قرمزی معمولاً همه چیز بداهه شکل می گیرد.
دیوی…
دیوی شخصیتی است که ذهن او با عروسک های دیگر فرق می کند، برعکس فکر می کند، می بیند، حرف می زند و معمولاً طول می کشد که با دیگر عروسک ها همگام شود.
می خواستیم دیو قصه ها شیرین شود…
تمرین عروسک گردان، در شکل گیری شخصیت عروسک بسیار تاثیرگذار است، در نظر اول دیوی شخصیت خشنی به نظر می آمد، اما سعی شد تا با راهنمایی های آقای طهماسب، دیو قصه ها شیرین شود…
فال روزانه روز تولد برای متولدین تمام ماه های سال ، در ادامه فال خود را مطالعه نمایید
اگر امروز خیلی درگیر مسائل احساسی شده اید و این موضوع باعث شده ناامیدی تان بیشتر بشود، زیاد کج خلقی نکنید. برای اینکه بتوانید دیدگاه های لازم را به دست آورید لازم است که در هاله ای از بدبینی فرو بروید. اما زیاد هم نباید در این حالت باقی بمانید. وقتی که یک شاخه گل رز در نزدیکی شماست چرا باید ذهنتان را متوجه خارهای آن کرده و بهش فکر کنید؟ ابتدا باید یاد بگیرید که به چه چیزهایی نیاز دارید و بعد حرکت کنید.
تکیه کردن بر دوستان و استفاده از حمایتهای عاطفی آنها کار بسیار منطقی و خوبی است، اما ممکن است نتوانید آن گونه که انتظار داشتید کمکهای آنها را جبران کنید. فکر نکنید که یک همکار به صورت رایگان در اختیار شماست. حتی اگر لازم نباشد شما از جیبتان پولی پرداخت کنید، فراموش نکنید که دانستن اینکه دیگران در قبال کارهایی که برایتان انجام می دهند چه انتظاراتی از شما دارند درحقیقت یک مسأله پر دردسر کاری است.
شما به راهنمایی های فرد دیگری نیاز ندارید؛ و امروز در محل کار خودتان ذاتاً می دانید که چه کاری باید انجام بدهید. متأسفانه اجرا کردن برنامه هایتان به آن سادگی که به نظر می رسد نیست، برای اینکه فرد بانفودی می تواند سد راه شما شود. و حتی بدتر ممکن است یک نفر حتی با تلاشهای شما نیز مخالفت کند. به جای اینکه کورکورانه فعالیت کنید، بهتر است به دنبال فهمیدن ذهنیت دیگران باشید و فعالیتهایتان را با آنها تنظیم کنید.
امروز فعالیتهایتان مطابق با خواسته تان پیش نمی روند. این سخن به معنی این نیست که شما کارمند بدی هستید؛ بلکه به خاطر این است که شما زیاد دوست ندارید رئیستان به شما امر و نهی کند. شما برای تعطیلات و مسافرت رفتن آمادگی کامل دارید و در نهایت شما می توانید ذهنتان را از مسئولیتهای قدیمی روزمره که شما را از دنیای تخیلاتتان دور می کند پاک کنید.
هنگامی که پلوتو از محدوده تاریکی خارج می شود، اتفاق مهمی نیز افتاده است که همچنان ادامه می یابد و شما را به دردسر می اندازد. مهم نیست که شما چگونه سعی می کنید از گفتن حقیقت اجتناب ورزید، شما باز هم با ترسهای قدیمی روبرو خواهید شد. اما نباید نگران باشید؛ برای اینکه فردا خورشید دوباره به نشانه شما بازمی گردد و منفی بینی که به زندگی شما سایه افکنده را پاک می کند.
به نظر می رسد که انسانهای دور و برتان روش کاریشان را تغییر داده تا بیشتر به شما نزدیک شوند، اما شما نمی توانید به انگیزه های آنها اطمینان کنید. کسی از روی عمد گفته ها را سوءتعبیر نمی کند و یا سعی نمی کند شما را به اشتباه بیندازد، اما شما می توانید بگویید که آنها کاملاً به فکر شما نیستند. بیهوده تلاش نکنید؛ شما نمی توانید اجبار کنید که چیزی زودتر از موعدش اتفاق بیفتد. اجازه بدهید که هرکسی حرفهایش را بزند و سپس شما توانای فهمیدن اینکه چه کسی راست می گوید را پیدا خواهید کرد.
شما باید تا جایی که امکان دارد بر روی وظایف و مسئولیتهایتان در محل کار تمرکز کنید. اما مشکل اینجاست که شما دقیقاً نمی دانید دیگران در محل کار چه انتظاراتی از شما دارند. حتی اگر شما سئوال کنید، شاید بیشتر از آن چیزی که می دانید اطلاعات به دست نیاورید. بیشتر از اینکه به دنبال پیدا کردن جزئیات بیشتری باشید، فقط باید به مسائل واضحی که کارآمدتر نیز هستند توجه کنید.
شما یکی از فرصتهای خوب در زندگیتان را از دست داده اید و خیلی هم از این اتفاق ناراحت نیستید. اگر شما خودتان را به دست تقدیر بسپارید و منتظر اتفاقاتی باشید که در آینده رخ می دهند، این فرصت دوباره به شما رو خواهد کرد. این اتفاق مثل ملاقاات کردن افرادی می ماند که شما نمی دانید آنها کی و کجا به سراغ شما می آیند. هنوز تا آن موقع شما کارهای زیادی برای انجام دادن دارید، پس سر خودتان را شلوغ نگه دارید.
وظایف شما در محل کار مانع حضور شما در خانه و برقراری ارتباط با افراد خانه به شیوه ای که دوست دارید است. شما در حالی که که کاری لذت بخش را انجام می دهید، زمانی را هم برای استراحت کردن و داشتن یک مکالمه طولانی می خواهید. اما شما باید تا موقعی که وظایف کاریتان را تمام نکرده اید صبر کنید و تمام مراحل آن را کامل کنید.
تغییراتی در زندگی شما اتفاق افتاده است و شما کاملاً آن را حس می کنید. شما با یک نفر روابط خیلی خوبی برقرار کرده اید که او نیز صادقانه شما را درک می کند. این دوستی دگرگونی خیلی مهمی در زندگی تان پدید آورده است، اما نباید انتظار هیجان داشته باشید. درعوض قبول کنید که فهم و بصیرت شما از بی ثبات بودن شرایطی که در آن قرار گرفته اید صدمه خواهد خورد، اما نباید کاری کنید که اوضاع بدتر شود.
اگر شما در طول روز توانستید خیلی زود مشکلات مالی تان را برطرف کنید، باید توانایی این را پیدا کنید که به برنامه های منظم همیشگی تان برگردید. اما وقتتان را با پرداختن به جزئیات تلف نکنید و به دنبال این باشید که نکات مبهم را هر چه سریعتر رفع کنید، به خاطر اینکه مشکلات حل نشده اگر خوب مدیریت نشوند دوباره رشد خواهند کرد.
بازگشتن ماه به نشانه شما امروز می تواند برایتان نگرانی به دنبال داشته باشد، اما این تشویش و نگرانی را به سختی می توان در ظاهر شما تشخیص داد. متأسفانه اگر شما نتوانید منشأ این نگرانی ها را پیدا کنید، حل کردن مشکلات سخت تر می شود. اما هنوز هم مستقیم وارد عمل شدن بهتر از این است که اصلاً هیچ کاری انجام ندهید. شما با رفتن به طبیعت زیبا، گوش دادن به موسیقی و عشق ورزیدن به دوستانتان می توانید روز بهتری برای خودتان ایجاد کنید.
«« فال روزانه و طالع بینی صرفا جهت سرگرمی می باشد »»
گالری عکس ها و بیوگرافی کامل اشکان اشتیاق بازیگر سینما و تلویزیون
اشکان اشتیاق در کودکی در کنار رضا عطاران و رضا فیاضی
اشکان اشتیاق و اکبر عبدی در نمایی از فیلم سینمایی یکی برای همه
در یک مجتمع ساختمانی اتفاقات متعددی به وجود میآید که ماجراهایی را رقم میزند…یکی برای همه با عنوان قبلی سرخابی نام فیلمی کمدی اجتماعی ساختهٔ محمد آهنگرانی است.
اشکان اشتیاق و پرستو گلستانی در پشت صحنه سریال قرعه
درباره قرعهکشی میان چند خانواده تهرانی است که با نزدیک شدن به ایام نوروز به مشکلاتی بر میخورند. برزو نیکنژاد، کارگردان سریال با اشاره به این که قرعه کاملا یک اثر خانوادگی و با موضوع صیانت خانواده است …
اشکان اشتیاق ، علی صادقی ، محمد کاسبی و مهران رجبی در سریال سه در چهار
داستان این سریال مربوط به دو باجناغ و خانوادههایشان است که برای تامین هزینه زندگی، تصمیم میگیرند یک شرکت خدماتی تأسیس کنند و این مسئله آنها را درگیر ماجراهایی تازه و بامزه میکند.
اشکان اشتیاق و امیر غفارمنش در پشت صحنه سریال دردسرهای عظیم 2
با پیدا شدن بچهای در ماشین خانواده لطیف که برای مراسم خواستگاری از شهرستان به تهران میآیند ودعوت از خانواده پدری بهار، لطیف و بهار باردیگر برای ازدواج دچار دردسرهایی میشوند. فرحان که خود را مدیون کمکهای لطیف و بهار میداند سعی میکند مشکلات پیش آمده برای آنها را حل و فصل کند اما …
اشکان اشتیاق و علی صادقی در نمایی از سریال نقطه سر خط
داستان سریال درباره کارمندی است که بعد از مدتها تقاضای وام او مورد موافقت قرار میگیرد، اما همزمان حکم بازنشستگی اش صادر می شود و این مسئله، ماجراهایی را برای شخصیتهای داستان به وجود می آورد …
اشکان اشتیاق و عباس جمشیدی در نمایی از سریال خانه اجاره ای
داستان این سریال در یک مجموعه مسکونی که چند خانواده مختلف با مختصات و ویژگیهای خاص خود زندگی میکنند، اتفاق میافتد. زندگی هر کدام از خانوادههای این مجتمع، تحت تاثیر ماجراهای روزمره قرار میگیرد که اگرچه وقوعشان دور از ذهن نیست، اما تبعاتی دارد که فضایی شیرین و طنزآلود پدید میآورد …
زمینه فعالیت :•: سینما و تلویزیون
تاریخ تولد :•: ۶ تیر ۱۳۶۱
زادگاه :•: تهران
ملیت :•: ایرانی
پیشه :•: بازیگر
اشکان اشتیاق ، عباس جمشیدی و جواد عزتی در نمایی از سریال سه دونگ سه دونگ
«نصرت عشقی» سالهاست در یکی از محلات قدیمی تهران، نانوایی سنگگ دارد و به اتفاق سه پسرش «مسعود» ، «محمود» و «منصور» آنجا را اداره میکند. اما تنها سه دانگ از مغازه به نام اوست و سه دانگ دیگر، متعلق به شریک و دوست قدیمیاش «پرویز» است که ۱۰ سال قبل از ایران مهاجرت کرده و اکنون در ایتالیا زندگی میکند
اشکان اشتیاق متولد ششم تیر ماه سال ۱۳۶۱ از تهران بازیگر تلویزیون و سینما اهل ایران است. او بازیگری را در سنین نوجوانی با بازی در مجموعههای تلویزیونی آغاز کرد. او با مجموعهٔ دنیای شیرین جلوی دوربین رفت و با سریال نود شبی مهران غفوریان به شهرت رسید؛ و با فیلم «چپ دست» به کارگردانی آرش معیریان نخستین تجربه خود را آموخت.
گالری عکس ها و بیوگرافی کامل آشا محرابی بازیگر سینما و تلویزیون
اسماعیل محرابی پدر آشا محرابی
آشا محرابی در کنار مجید صالحی در نمایی از سریال آرام می گیریم
این سریال به روابط، تفاوت ها و تعامل های بین نسلی، گذشت و نوعدوستی و از طرفی زیاده خواهی در بستر قصه ای با محوریت تمام اعضای یک خانواده پرداخته می شود. خانواده ای که تنها در سایه همدلی و همگرایی اعضای آن است است که آرامش و امنیت از دست رفته، دگر باره باز برمی گردد…
آشا محرابی در کنار سام درخشانی و پژمان بازغی در سریال یکتا
این سریال به روابط، تفاوت ها و تعامل های بین نسلی، گذشت و نوعدوستی و از طرفی زیاده خواهی در بستر قصه ای با محوریت تمام اعضای یک خانواده پرداخته می شود. خانواده ای که تنها در سایه همدلی و همگرایی اعضای آن است است که آرامش و امنیت از دست رفته، دگر باره باز برمی گردد …
آشا محرابی و حمیدرضا آذرنگ در نمایی از سریال چرخ و فلک
در خلاصه داستان این اپیزود آمده است : «قصهای که کامران از آن شب پر ماجرا برای بیتا تعریف میکند پایان دیگری را برای زندگیشان رقم میزند …
آشام محرابی ، امین حیایی ، داریوش فرهنگ و روزبه معینی در سریال آمین
در خلاصه داستان سریال امین آمده است : سرهنگ شیرازی، فرمانده تیم ویژه آمین مسئول رسیدگی به پرونده مجرم و خلافکار فراری به نام همایون تمدن است که سال گذشته طی عملیات گروگانگیری، برادر سرهنگ را به شهادت رسانده است. پلیس با کشف کانتینری حامل مواد مخدر به ردی از همایون میرسد
آشا محرابی و آیلا کریمی در نمایی از سریال همه چیز آنجاست
کارگاه تولیدی خانوادهای قدیمی به علت ورود کالاهای خارجی به تعطیلی کشانده میشود. مهدی پسر بزرگ خانواده درگیر و دار مشکلات به وجود آمده، به بسیاری از رازهای خانواده … بخشی از داستان همه چیز آنجاست با قصه خانواده محسن پیش میرود و در ادامه داستانکها و قصههای فرعی متعددی در دل قصه اصلی به وجود میآیند …
آشا محرابی و کامران تفتی در نمایی از سریال خط
خط به نوعی دارای فضایی معنوی هست. زیرا سیاوش در جریان آشنایی با رفیع دچار تغییر و تحول شخصیتی می شود. او در ابتدا دارای خطاهای بسیاری است و در ادامه و به صورت تدریجی خطاها و معایب او از سوی رفیع برطرف می شود…
نام اصلی :•: آشا محرابی
زمینه فعالیت :•: سینما، تلویزیون، تئاتر و رادیو
تولد :•: ۳۱ مرداد ۱۳۵۲
زادگاه :•: تهران
ملیت :•: ایرانی
پیشه :•: بازیگری، کارگردان، دوبلاژ، گویندگی
مدرک تحصیلی :•: فارغالتحصیل فیلمسازی از کانادا
آشا محرابی و علیرضا خمسه در نمایی از سریال مهمانان ویژه
داستان این مجموعه درباره مجید کشاورز، استاد جوان و موفق دانشگاه است که به تنهایی در طبقه بالای خانه آقای کیهانی رئیس دانشگاهی که در آن تدریس میکند زندگی میکند. پریسا دختر کیهانی دانشجوی مجید در دانشگاه است و علاقهای بین آنها به وجود آمده است . مجید از او …
آشا محرابی از هنرپیشگان ایرانی رادیو و تلویزیون است . وی دارای تحصیلات در رشته زبان انگلیسی و روابط بینالملل و بازیگری و کارگردانی است . او فرزند اسماعیل محرابی بازیگر ایرانی است . همزمان با تحصیلات دانشگاهی اش، به کانون هنری مرحوم استاد حمید سمندریان رفت و فارغالتحصیل بازیگری و کارگردانی از کانون استاد سمندریان شد .